جدول جو
جدول جو

معنی جل پتی - جستجوی لغت در جدول جو

جل پتی
کهنه هایی که برای جدا کردن باروت با ساچمه یا گلوله، وسیله
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل پری
تصویر گل پری
(دخترانه)
زیبا چون گل و پری
فرهنگ نامهای ایرانی
(لِ پَ)
لال و پتی. که زبان او گیرد. که بعض حروف از مخارج خود ادا کردن نتواند. و در تداول خانگی، که درزبان لکنتی دارد (کودک و غیره). رجوع به پتی شود
لغت نامه دهخدا
(دِ پُ)
دل پر بودن. حالت و چگونگی دل پر، بغض. کینه. کینۀ از پیش. خشمی بسیار و پنهان. بغضی مخفی. (یادداشت مرحوم دهخدا). دق دل. عداوت و دشمنی. حساب خرده.
- دل پری از کسی داشتن،بغض او در دل به نهانی بسیار داشتن. خشمی سخت و پنهان از او در دل داشتن. بغض مخفی از کسی داشتن. خشمی بسیار و پنهان داشتن از کسی. کینۀ سخت از او در دل نهفته بودن. کینۀ از پیش داشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، شاید به معنی امتلاء معده و رودل نیزبتوان استعمال کرد. شاعری گفته است در مقام خطاب به معشوق:
بازآی تا که با تو بگویم حدیث دل
کز تو مراست بس گله مندی و دل پری
گفتا علاج قطعی این کار مسهل است
گر دل پری ز چیست که مسهل نمی خوری.
؟ (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(هََ اَ تا)
آیۀ نخستین سوره الدهر، هفتادوششمین سورۀ قرآن کریم است که چنین آغاز میشود: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل پری
تصویر دل پری
غمگینی اندوهگینی، خشمگینی غضبناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جل پانی
تصویر جل پانی
جلبک سبزه ای پرندگون بر آب پارسی ک
فرهنگ لغت هوشیار
آیا آمد ک (جمله فعلی استفهامی) آیا آمد ک توضیح هل اتی ماخوذ است از سوره 76 دهر. آیه 1 که آن بعقیده برخی مفسران در شان امیرالمومنین علی ع فرود آمده است. شیر خدا و ابن عم خواجه آنکه یافت تختی چو دوش خواجه و تاجی چو هل اتی. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
دودی که از سوختن پارچه بلند شود
فرهنگ گویش مازندرانی
برنج دم نکشیده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پشتی که از پشم بافند، دوش توبره ی کشاورزی و چوپانی
فرهنگ گویش مازندرانی
الکن، لال
فرهنگ گویش مازندرانی
خیلی کم، مدت زمان اندک
فرهنگ گویش مازندرانی
خوراک رقیق و شل، تخم مرغ نیم پز
فرهنگ گویش مازندرانی
دل واپسی
فرهنگ گویش مازندرانی
تخم مرغی که در زیر خاکستر گرم پخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
درپوش ظرف
فرهنگ گویش مازندرانی
درکنار هم، غلت، پهلو به پهلو
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ای که با آن دیگ یا ظروف گرم را از روی آتش بر دارند
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار زائو نشستن در شش شب اول زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی
جن و پری، اجنه
فرهنگ گویش مازندرانی
آبکی و رقیق
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی بچه گانه
فرهنگ گویش مازندرانی
دست و پا زدن، پرش و جهش ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی
بازی کودکان که نمایشی از میهمانی و گذران زندگی استوسایل
فرهنگ گویش مازندرانی
چپ چپ نگاه کردن، درهم پیچیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم قدکوتاه، نوعی پرنده ی کوچک و بی رنگ به اندازه ی چگاوک
فرهنگ گویش مازندرانی
کج و کوله
فرهنگ گویش مازندرانی